fastidiousness, choosiness
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
مشکلپسندی مشتری باعث استیصال فروشنده شد.
The customer's choosiness caused frustration for the salesperson.
مشکلپسندی او پیدا کردن یک آپارتمان مناسب را برایش سخت کرده بود.
Her choosiness made it difficult for her to find a suitable apartment.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «مشکل پسندی» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/مشکل پسندی